شوري ز شراب خانه برخاست
شاعر : فخرالدين عراقي
برخاست غريوي از چپ و راست | | شوري ز شراب خانه برخاست | کز هر طرفي هزار غوغاست | | تا چشم بتم چه فتنه انگيخت؟ | کز جرعهاش هر که هست شيداست | | تا جام لبش کدام مي داد؟ | و آن باده هنوز در سر ماست | | ساقي، قدحي، که مست عشقم | وآن شيفتگي هنوز برجاست | | آن نعرهي شور همچنان هست | بيقامت تو نميشود راست | | کارم، که چو زلف توست در هم | کز جام، غرض مي مصفاست | | مقصود تويي مرا ز هستي | عکس رخ تو درو هويداست | | آيينهي روي توست جانم | رنگ رخش از پي چه زيباست ؟ | | گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه | او را کشش از چه سوي بالاست؟ | | ور سرو نه قامت تو ديده است | خرم دل آن که در تماشاست | | باغي است جهان، ز عکس رويت | از هر ورق گل، آن که بيناست | | در باغ همه رخ تو بيند | گلزار و بهار و باغ و صحراست | | از عکس رخت دل عراقي | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}